سلام و صد سلام
دوباره
مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری
گر نماندم روزگاری این بماند یادگاری
روز معلم - جشن ها - مراسم ها و مجالس و ....
خاطره چیست ؟
فواید خاطره
ویژگی های ساختاری خاطره
فرآیند خاطره نویسی
زبان خاطره
انواع مختلف خاطره
نوع راوی خاطره
راهنمای عملی خاطره نویسی
شروع به کمک عبارت های کلیشه ای
تفاوت خاطره و گزارش
....
برای دانستن جواب تان به ادامه مطلب بروید
پاسخ این سؤالها بسیار ساده است. او به این دلیل خوب خاطره میگوید که اولاً مفهوم خاطره را به عنوان یک نوشتة مستقل و با هویت که ویژگیهای مخصوصی دارد، فهمیده است؛ ثانیاً به اصول و قواعد خاطره گویی و خاطره نویسی، آگاهی و تسلط پیدا کرده است. لذا اولین قدم در یادگیری شیوة خاطره نویسی، شناختن مفهوم «خاطره» است.
شماکه قصد یادگیری خاطره نویسی را به صورت تخصصی و حرفهای دارید، خاطره را چگونه تعریف میکنید؟ تعریف خود بیان کنید سپس آن را با تعریفی که ادامه می خوانید ، مقایسه کنید.
تعریف شما از خاطره چیست؟
خاطره در فرهنگهای لغت مختلف کمابیش به این صورت تعریف شده است: خاطره، یکی از انواع ادبی و شکلی از نوشتار است که نویسنده در آن، خاطرات خود؛ یعنی، صحنهها یا وقایعی را که در زندگیاش روی داده و در آنها نقش داشته یا شاهدشان بوده است، شرح میدهد.
خاطره نویسی یکی از عامترین و صمیمانهترین راهها برای انتقال حس به وسیلة نوشتن است و هر کس میتواند با رعایت اصولی ساده و قواعدی محدود، به سادهترین شکل، اتفاقات مهم زندگی خود را ثبت کند و خاطرات تلخ و شیرین زندگی همچون پیروزیها و شکستها، تجربیات تکرار ناشدنی، حوادث مهم و عواطف و احساسات را ماندگار کند.
فواید خاطره
به نظر شما آیا خاطره نویسی صرفاً به قصد تفنن و سرگرمی است؟ آیا ارزش خاطره فقط در یادآوری گذشته و لذت بردن یا ناراحت شدن از آن محدود میشود؟
به نظر شما نوشتن خاطره چه فایدههایی دارد؟
نوشتن خاطره فایدههای زیادی دارد که شما احتمالاً به چند مورد آن اشاره کردهاید. ما نیز تعدادی از این فواید را بر میشماریم.
1. ثبت بهترین لحظههای زندگی
احتمالاً برای شما پیش آمده است که به علت بیحوصلگی، فراموشی یا علل دیگر، برخی از حوادث مهم زندگیتان را ثبت نکردهاید و آنها را فقط به ذهن خود سپردهاید؛ بی خبر از این که ذهن ما به سبب اطلاعات تازهای که هر روز به آن میدهیم، به طور خودکار برخی از اطلاعات قبلی را پاک میکند. به همین دلیل بسیاری از این حوادث تلخ و شیرین را که میتواند منشأ آثار زیادی در زندگیمان باشد، از یاد میبریم. با نوشتن خاطرهها میتوان لحظههای تلخ و شیرین زندگی را ثبت کرد.
2. ثبت مسائل مهم اجتماعی برای آیندگان
خاطراتی که در هر دوره و زمان نوشته میشوند، میتوانند وضعیت فرهنگی، اجتماعی و … آن دوره را تا حدی برای آیندگان روشن سازند؛ چنانکه امروزه بسیاری از مسائل و وقایع سالهای گذشته، مانند انقلاب، جنگ و وضعیت اسرا، از روی خاطرات مجاهدین شناخته میشود.
3 . بهرهگیری از تجربه
به وسیله خواندن هر خاطره میتوان از تجربیات نهفته در بطن آن استفاده کرد و آنها را در زندگی روزمره به کار گرفت. مثلاً اگر در خاطرهای خواندیم که مجاهدی ناآشنا با ماین، به شیئی که در خاک بوده، دست زده و آن شیء منفجر شده است، دیگر هنگام بازدید از مناطق جنگی، به اشیای ناآشنا دست نمیزنیم.
4 . افزایش قدرت دیدن و شنیدن
شخصی که تلاش میکند خاطره بنویسد، باید این توانایی را داشته باشد که بیشتر و دقیقتر از بقیه ببیند و بشنود تا بتواند خاطره را به گونهای بنویسد که مخاطب آن احساس کند که خود، در آن فضا قرار گرفته است.
5. افزایش مهارت در نوشتن
خاطره نویسی علاوه بر ویژگیهای گفته شده، دارای این خاصیت فرعی نیز هست که به رشد، پیشرفت و افزایش توانایی انسان در نوشتن کمک میکند و از این نظر، نویسندة خاطره گامی به سوی نویسنده شدن برمیدارد.
ویژگیهای ساختاری خاطره
1. صمیمت زبان: یک خاطره باید طوری نوشته شده باشد که خواننده احساس کند نویسنده به آنچه مینویسد معتقد است و دروغ نمیگوید: همان طور که شما اتفاق مهمی را برای دوستتان تعریف میکنید و از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمیبرید، بهتر است خاطره خود را نیز بیهیچ تکلفی و به گونهای صمیمانه، بر کاغذ بیاورید. اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که:
بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنی بی توجهی به قواعد نگارش، عفت کلام و حرمت قلم نیست.
• دربارة زبان و طریقة استفاده از آن در هر نوشتهای، در پایان مبحث ویژگیهای ساختاری بیشتر توضیح خواهیم داد.
2. نثر خودمانی: خاطره نویس، اجباری در رعایت کامل ارکان جمله ندارد و میتواند آنها را به صورت دلخواه و متناسب با نوع بیان به کار ببرد.
این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که خاطره نویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتر است که از نوشتن کلمات به صورت شکسته پرهیز کند. برای مثال، به جای «خانه» ننویسد «خونه»، یا به جای «برویم» ننویسد «بریم».
3. برجستگی حوادث: مهمترین ویژگی ساختاری خاطره، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت دیگر، معمولاً واقعهای را میتوانیم به عنوان خاطره مطرح سازیم که اولاً برایمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانیاً در آن، حادثهای وجود داشته باشد و به قولی زیر بنای خاطره، تغییر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، مثلاً اتفاقی نادر وجود داشته باشد که ممکن است فقط یک بار روی دهد.
از دو نوشتة زیر، کدام یک میتواند دستمایه نوشتن یک خاطره باشد؟
الف: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانهام را خوردم، به مکتب رفتم و بعد به خانه برگشتم.
ب: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانه خوردم و خواستم به مکتب بروم که دیدم کیفم گم شده است…
4. واقع گرایی: خاطره نویسی صورتی از نوشتن است که در آن، خیال پردازی و ذهنیت گرایی نقش اساسی ندارد و نویسنده فقط حادثهای واقعی را که برای او پیش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون کم و کاست بیان میکند.
این ویژگی بدان معنا نیست که خاطره نویس نمیتواند ذهنیات خود را در خلال خاطره مطرح کند، بلکه مقصود این است که بهتر است خاطرهای خیالی و غیر واقعی ننویسد چرا که بدین ترتیب نوشتهاش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.
دو مثال زیر را بخوانید و به سؤالات مطرح شده پاسخ دهید.
1- همدردی، همراهی با سردی زوزه کشان خودش را به پنجره صنف میزد که به جای شیشه با مقوا بسته شده بود و صدای تق تق مقوا، آرامش صنف درس را درهم میریخت.
چراغ الکین کلاس را که مدام بوی نفت میداد، کنار میز و نیمکت دانش آموزان بردم و از آنها خواستم تا هر کدامشان احساس سرما میکند، کنار چراغ بیاید و خودش را گرم کند. زهرا یکی از دانش آموزان کلاس که همیشه چهرة غمگین و گرفتهای داشت، در خود فرو رفته بود. با خود فکر کردم: شاید سردش شده باشد.
گفتم: «زهرا بیا کنار چراغ گرم شو.» زهرا آهسته از پشت میز بیرون آمد و کنار چراغ ایستاد.
از کتاب «لیلای من»، انتشارات مدرسه
2 - خیلی دوست داشتم که مقدار زیادی طلا داشته باشم. دوست داشتم که همه چیزم از طلا باشد و به این خاطر همیشه در فکر و خیالم طلا وجود داشت.
آن روز توی کوچه قدم میزدم که پیرمرد کوچک اندامی را دیدم. پیرمرد نزدیک من آمد و گفت: «من یک جادوگرم و میخواهم تو را به بزرگترین آرزویت یعنی طلا برسانم. در ازای آن نیز تو از چیزهایی میخواهم که بعداً خواهم گفت. او این را گفت و در یک چشم به هم زدن غیبش زد.
قلبم بد جوری میزد. نفس عمیقی کشیدم. باورم نمیشد که این اتفاقات رویا و خیال نباشد….
برداشتی آزاد، ازکتاب «ماجراهای شاه میداس»، نوشتة لارین ریدبنکس
1. کدام یک از این دو مثال میتواند قسمتی از یک خاطره باشد؟
2 . با توجه به این که در مثال یک ذهنگرایی وجود دارد (با خودم فکر کردم شاید سردش شده باشد) و در مثال دوم، هم ذهنگرایی و هم خیال پردازی، آیا میتوان گفت که هیچ کدام از این دو مثال، خاطره نیست؟
5. مشخص بودن زمان و مکان: در یک خاطره، به خصوص خاطرة تاریخی، بهتر است مکان و زمان مشخص باشد تا به این نحو، وضعیت اجتماعی آن دوره نیز تا حدی برای آیندگان روشن شود.
6. روانی و روشنی: نویسندة خاطره از آن جا که قصد ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطرهاش نمایش دهد، بهتر است خاطره را به گونهای بنویسد که مخاطب به سادگی آن را بفهمد و در این مورد به زحمت نیفتد. او میتواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابل فهمتر و اثر گذارتر نماید؛ حال آن که یک داستان نویس به سادگی میتواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسد و حتی همین پیچیده نویسی سبب اعتبار یا زیبایی کار او شود.
7. داشتن ابتدا و انتها: نویسندة خاطره بهتر است که خاطراتش را از جایی مشخص که معمولاً شروع حادثة خاطره است، آغاز کند و هیچ یک از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نیندازد تا از به وجود آمدن سؤالهای متعدد در ذهن خواننده جلوگیری نماید یا پاسخ آنها را بدهد.
نویسنده همچنین نباید خاطره را بدون رسیدن به نقطة پایانی و انتهای عقلانی رها سازد، مگر آن که از این کار مقصود خاصی داشته باشد. همچنین ادامه ندادن بی مورد خاطره پس از پایان یافتن حادثة اصلی، به زیبایی آن خاطره کمک میکند.
8. خلاصه بودن: در مدت زمانی که حادثة اصلی یک خاطره اتفاق میافتد، ممکن است چندین حادثه فرعی دیگر نیز روی دهد.
شروع به کمک عبارتهای کلیشهایهمیشه بین زمان تصمیمگیری برای نوشتن و زمان قلم به دست گرفتن، فاصلهای هست که باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید. اگر این فاصله زمانی زیاد شود، سبب تنبلی، سستی اراده و دور افتادن از موضوع مورد نظر جهت نوشتن میشود. برای جلوگیری از این کار و کم کردن فاصله میتوانید فعلاً از برخی عبارتهای کلیشهای برای شروع خاطره استفاده کنید تا به قول معروف «استارت کار زده شود» و مشکل شروع نوشتن را نداشته باشید.
عبارتهایی که میتوانید برای شروع خاطره از آنها استفاده کنید، اینها هستند: 1. استفاده از یک زمان: «صبح بود» یا «سال 58 بود …»
2. استفاده از یک صحنة ساکن و سپس جان بخشیدن به آن: «من و مجید لب شط نشسته بودیم که …»
3. استفاده از یک رویداد تاریخی: «در جریان جنگ تحمیلی …»
4. استفاده از یک مقطع سنی تحصیلی: «صنف اول مکتب بودم …»
5. استفاده از وضعیت هوا: «سه روز متوالی برف باریده بود» یا «هوا ابری بود»
6. استفاده از یک مقدمه: «کار کردن در یک مکتب خصوصی مشکل است اما به انسان آرامش و رضایت خاطر میدهد. در یکی از مکاتب خصوصی هرات کار میکردم …»
7. استفاده از یک توضیح مختصر: «در سالهای خیلی دور، مدیر یکی از لیسه های هرات بودم. یک روز از دروازة ملک راه افتادم که به سمت مکتب …»یا «چهار سال اسیر بودم . یک روز در زندان …»
8. معرفی یک شخصیت: «او هم مهاجر بود. از مهاجرانی که به خاطر ویران شدن خانه و کاشانهشان «به دست روسها ، به دیگر شهرها و روستاها مهاجرت کرده بودند.» یا «موجود عجیبی بود. اسمش رضا بود …»
9. استفاده از یک اتفاق: «در سال 1360 در کابل زلزله شدیدی رخ داد …»
10. استفاده از مکان: «نزدیک مرز پاکستان بودیم.»
11. استفاده از یک توصیف یا صحنهپردازی: «بادی سرد زوزهکشان خودش را به پنجره صنف میزد که به جای شیشه با مقوا بسته شده بود.»
12. «یادش بخیر آن روزها …» یا «عجب روزهایی بود»
13. یادم میآید که …
14. هیچ وقت یادم نمیرود …
15. در خاطرم هست که …
تفاوت خاطره و گزارش
1. خاطره فقط قسمتی از محدودة زمانی را در برمیگیرد که در آن اتفاق برجسته یا حادثة خاصی روی داده باشد یا فکری جذاب در زمانی محدود به ذهن انسان خطور کرده باشد. اما گزارش، شرح دیدهها و شنیدههایی است که دربارة یک موضوع خاص توسط گزارشگر انتخاب میشود.
برای مثال، در گزارش بازدید از مناطق جنگی، نویسنده باید مراحل مختلف سفر را ـ هر چند که حادثة مهمی در آن اتفاق نیفتاده باشد ـ ثبت کند؛ اما در خاطره نویسی، نویسنده فقط اتفاق یا اتفاقهای مهمی را که برای او یا افراد دیگر پیش آمده است، با رعایت اصول و قواعد خاطره نویسی ثبت میکند.
مثال برای گزارش بازدید از مناطق جنگی
صبح روز هشتم ماه حمل ، همراه کاروانی از مجاهدین برای بازدید از مناطق جنگی عازم جنوب کشور شدیم. هوا بسیار گرم بود و پس از بیست ساعت به شهر… رسیدیم. سپس مدتی در آنجا استراحت کردیم و …
همان طور که ملاحظه میکنید، در این نوع نوشته هیچ اتفاق خاصی روی نمیدهد و صرفاً گزارش یک بازید است.
مثال برای خاطرة بازدید از مناطق جنگی ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود. علی که به اصرار من در اردوی بازدید از مناطق جنگی شرکت کرده بود، سخت منقلب شده بود و اشک میریخت. هوای شارجه خیلی گرم بود و من داشتم با چفیه خودم را باد میزدم که چیزی شبیه ماین را درست در نزدیکی محلی که مسعود نشسته بود دیدم …
2. نثر گزارش معمولاً حالت صمیمیت و سادگی و بیتکلفی نثر خاطره را ندارد. در گزارش نویسی معمولاً سعی میشود ترتیب و توالی اجزای جمله به صورت نسبی رعایت شود. اما در خاطره نویسی، نویسنده بدون تکلف و با رعایت نکاتی محدود جملهها را به هر صورت که بخواهد، به دنبال هم میآورد.
3. گزارش، بسیار واقعگرایانه از خاطره است؛ یعنی، اگر چه در خاطره نویسی باید از خیالپردازی دوری کرد، گاهی میتوان ذهنیتهای شخصیت یا شخصیتهای خاطره را هم در خلال خاطره به کار برد؛ در صورتی که گزارش نویسی ثبت دیدهها و شنیدههاست و گزارش نویس نمیتواند ذهنیات، احساسات و عواطف انسانها را بیان کند.
برای دیدن عکس ها و خاطرات بنده کلیک کنید
گردآوری شده توسط حسین رضایی
منبع اینترنت
نظر یادتان نرود